ریحانه با حجاب، پارسا بی حجاب
ریحانه با حجاب، پارسا بی حجاب

نمایش اخبار داغ سلبریتی ها و مقاله های تخصصی...کلیک کنید

ریحانه با حجاب، پارسا بی حجاب

چند سالی است که موضوع مهاجرت و کشف حجاب بازیگران زن داغ شده است. از همه جالب تر آن هایی هستند که در صدا و سیما مشغول فعالیت بودند و اسلام را با حجابشان خفه می کردند.
اما در واقع خود واقعیشان نبودند و این تنها پوششی برای ادامه ی فعالیت هایشان بود.
البته این را هم بگوییم که عده ای قلیل، سرشان به سنگ می خورد و چرخش های 180 درجه ای  می زنند که تماشاییست.
ریحانه پارسا بازیگر پرحاشیه ی کشورمان نیز پس از مهاجرت تصمیم به کشف حجاب گرفت.
این بازیگر که اکثر ما اگر فیلم هایش را هم ندیده باشیم، عکس ها و استوری های اینستاگرامیش را دیدیم علاقه ی خاصی به ابراز عقاید شخصی خود در فضای مجازی دارد. البته اکثر بازیگران از این قائله مستثنا نیستند...
به خصوص بازیگران زن که این روزها علاوه بر کسب درآمد از راه شبکه های مجازی، نظرات خود را در خصوص هر اتفاقی اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... ابراز می کنند.
حتی درباره ی همدیگر نیز نظرات دو لا پهنایی می دهند که چند روزی سر مردم گیج می رود.
هر کدام هم در طعنه پرانی ید طولایی دارند...
چنان طعنه هایی به هم می زنند که خاله خان باجی های دربار ناصر الدین شاه جلویشان لنگ پهن می کنند.
ریحانه پارسا اما خوب کشف حجاب کرد، موهایش را به اندازه ی شرعی زد تا اگر هم خواست برگردد با یک توبه ی ساده همه چیز حل شود.

اما مسئله این جاست که در سیستم قید و بند دار ایران اسلامی، مرز بین با حجابی و بی حجابی چیست؟ اصلا به چه شخص و پوششی می توان اطمینان کرد؟ آیا اساسا فرد با حجاب و یا متدین فرد قابل اعتمادی است؟ آیا رعایت ظاهر اسلامی به  پوششی برای عوام فریبی تبدیل نشده است؟
آیا اساسا مبنای ما برای داشتن صلاحیت حرفه ای یک فرد باید بر مبنای پوشش او باشد یا حسن عملش؟
چرا یک فرد برای داشتن یک موقعیت شغلی خاص باید طرز فکر و عقاید شخصیش را زیر لوای دین پنهان کند؟ 
آیا این پنهان کاری به اصل دینداری لطمه وارد نمی کند؟
آیا همه ی اینها موجب سلب اعتماد مردم از دیندارهای واقعی نمی شود؟
و یک دنیا چراهای دیگر...

برگردیم سر جنجال جدید خانم پارسا...
او پوشش را از سرش برداشت و به کشوری که وطنش نیست مهاجرت کرد و حتی قید کار در ایران و خیلی چیزهای دیگر را هم زد... به گفته ی خودش شاید دیگر راه بازگشتی نداشته باشد . او خود می گوید تحت هر شرایطی حاضر نیست به قبل برگردد و این اقدام را هم به هیچ جریان خاصی مرتبط ندانست... و فقط عنوان کرد که می خواهد خود واقعیش باشد...
اساسا چه می شود که یک جوان قید همه ی این ها را می زند؟ در مورد ایشان که نه، هر جوانی که خود را به هر نحو به کشورهای دیگر می رساند...
چندی پیش خبر از غرق شدن یک خانواده ی 5 نفره در فضای مجازی پیچید...
اکثر سولاتی که مطرح می شد این بود که اصلا چرا یک خانواده با علم به تمام خطرات و سختی های  پیش رو در امر مهاجرت و پناهندگی دست به چنین اقدامی می زند؟
خبر بد این است که روزبه روز بر تعداد پناهجویان ومهاجران افزوده می شود، گویی هیچ امیدی باقی نمانده است.افراد ترجیح می دهند زندگی خود را گاها از زیر صفر در جایی به جز وطن خود بسازند...
گویی ایران تبدیل به گورستان آمال و آرزوهایشان شده است... خود را از گور رهانیده  و به امید روزهای بهتر در پناه  غربت می روند...
اما مسئله ی دیگر این است که مرغ همسایه تا زمانی که همسایه باشد، غاز به نظر می رسد...خیلی ها هم پس از ناکامی با کوله باری پوچ و دست از پا درازتر بر می گردند...