امروز 21 ژوئن : روز جهانی موسیقی
امروز 21 ژوئن : روز جهانی موسیقی

روز جهانی موسیقی

سازمان ملل متحد بیست و یکم ژوئن را به عنوان روز جهانی موسیقی نامگذاری کرده است گرچه در بسیاری از کشورها از جمله فرانسه این روز "جشن موسیقی" نام دارد.این روز در بسیاری از کشورها تعطیل رسمی بوده ومردم به جشن و پایکوبی می پردازند. در این رویداد بین المللی، اهالی موسیقی در سراسر دنیا کنسرت های رایگان برگزار می کنند؛ هدف از این کار ترویج صلح، نشاط و اجرای موسیقی گوناکون وبا کیفیت برای عموم مردم است.جشن موسیقی سال 2020 نیز مانند تمامی مناسبت های این سال در سایه ی بیماری کرونا قرار گرفته و احتمالا به صورت آنلاین برگزار می شود.
در خصوص تاریخچه ی این جشن باید گفت که طرح آن در ابتدا توسط فردی به نام منوهین، که نوازنده ی بین المللی ویلن بود به شورای بین المللی موسیقی پیشنهاد شد و برای اولین بار در سال 1973 با حمایت این شورا اولین روز جهانی موسیقی در تاریخ ثبت شد.
موسیقی، جادوی نوا یا هنر پنجم هر چه که نام داشته باشد و به هر سبکی که باشد در روح بشریت رسوخ کرده وهمواره دوشادوش او در شادی ها وغم ها بوده و هست.
در این بخش جا دارد یادی کنیم از مفاخر موسیقی جهان از جمله بتهوون،موتسارت، شوپن، هایدن، ویوالدی، باخ و چایکوفسکی. 
موسیقی در ایران نیز سابقه ای دیرینه دارد.ایران خاستگاه موسیقی های غنی و پرباریست که در جای جای آن ریشه دوانیده و هر یک از اقوام ایرانی بخشی از آن هنر گرانبها را به خود اختصاص داده اند.با توجه به تقویم ملی ایران، روز موسیقی مصادف است با تولد ابونصرمحمد ابن فارابی به تاریخ نهم مهر ماه.
جالب است بدانید که امسال 250 امین زادروز نابغه ی موسیقی جهان بتهوون است.
به همین  بهانه در این گفتار داستانی زیبا را روایت می کنیم از خلق اثری جاودان از موسیقیدان بزرگ، بتهوون
؛ داستان خلق سونات چهاردهم او به نام مهتاب.
(این داستان از زبان دوست جناب بتهوون روایت شده است).
"شبی سر زده به خانه ی او رفتم.پشت میزش نشسته بود و تمام اتاق پر بود از کاغذ های نت.بتهوون مشغول کار بود و من روی کاناپه نشستم.بعد از چند دقیقه نوشتن را تمام کرد.ایستاد و چرک نویس هایش را در کشوی میز گذاشت.پالتو و کلاهش را برداشت و بیرون رفت.دیر وقت بود.در خیابان هایی که با نور مهتاب روشن شده بود قدم می زدیم و صحبت می کردیم که ناگهان از یک خانه ی کوچک صدایی به گوشمان خورد، یک نفر داشت پیانو می نواخت.نزدیک پنجره شدیم و گوشهایمان را تیز کردیم.ناگهان صدای گریه ی دختری را شنیدیم و چند لحظه بعد صدای پیانو قطع شد.دختری در میان اشک هایش می گفت که چقدر دوست دارد آهنگساز این اثر را هنگام نواختن تماشا کند و برادر در جواب می گفت که برای این کار مبلغ گزافی نیاز هست. بتهون به من گفت که در این خانه عشق به موسیقی موج می زند دلم می خواهد سری به آنجا بزنم و برایشان بنوازم. در را زدیم و وارد خانه شدیم.دختری کنار پیانو در حالیکه سرش به پایین بود نشسته و برادر در چشم هایش یک دنیا سوال بود.بتهون بی مقدمه گفت که من نوازنده هستم و می خواهم برای شما بنوارم.دختر سرش را بلند کرد و گفت: اما ما نت نداریم.بتهون با تعجب پرسید: پس چطور می نواختید؟ دختر در جواب گفت که این آهنگ را چندین سال پیش از همسایه ی خود آموخته است. ما با تعجب به دخترک نگاه کردیم و ناگهان متوجه شدیم که او نابیناست.سکوت در هم شکست و بتهوون از او اجازه خواست و شروع به نواختن کرد.پنچره باز بود و نور مهتاب بر پیانو و جناب بتهوون پرتو افکنده بود.نمی دانید که چه لحظات رویایی در حال وقوع بود.بالاخره آهنگ تمام شد. خواهر و برادر نمی دانستند که چطور از او تشکر کنند...
ما از خانه ی محقر آندو بیرون آمدیم. از ایشان درخواست کردم که باز هم به قدم زدن ادامه دهیم اما نپذیرفتند.بلافاصله به منزل بازگشتند و تمام شب و روز بعد مشغول کار بودند  تا بالاخره نزدیک های شب سونات جدید به پایان رسید.
سونات جاودانه ی مهتاب این گونه بود که شکل گرفت..."

 

کدام رستورانهای شهر شما موسیقی زنده اجرا میکنند؟ کلیک کنید